باقری، اباصلت (2 اسفند ۱۳۳۸-3 مرداد ۱۳۶۸)، مسئول واحد آموزش نظامی، تیپ ۳۶ انصارالمهدی(عج) زنجان، نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
اباصلت، در روستای حِصار در دهستان چایپارۀ پایین واقع در بخش زنجانرود از توابع شهرستان زنجان متولد شد. مادرش طوبی نام داشت و پدرش، مسیب، کشاورز و مغازهدار بود. او فرزند دوم خانواده بود و یک برادر و چهار خواهر داشت (بنیاد ... ، خلاصه ... ، ب۱).
اباصلت تحصیل در مقطع ابتدایی را در روستای زادگاهش آغاز کرد و تا پایۀ سوم ابتدایی (1354 ش) در دبستان باباطاهر آنجا درس خواند (اداره ... ، کارنامه ... )، سپس روستا را ترک کرد و به شهر زنجان رفت تا در مغازۀ برادرش کار کند. پدرش میگوید: اباصلت بسیار زحمتکش بود و در هر شرایطی با سختکوشی تمام کار میکرد. تا وقتی که در روستا بود، هم در کار زراعت و هم در مغازهداری کمک دست من بود (بنیاد، سرگذشت۱ ... ، ب۶).
با آغاز جریان انقلاب اسلامی، اباصلت به همراه دوستانش در تظاهرات بر ضد حکومت پهلوی شرکت میکرد و نیز در پخش اعلامیههای امام خمینی(ره) بسیار فعال بود (بنیاد، سرگذشت۲، ب۴). بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اباصلت بعد از چند سال ترک تحصیل، از ۱۳۵۷ ش شروع به تحصیل در مدرسۀ شبانۀ رازی پرداخت و در ۱۳۵۹ ش، گواهینامۀ پایان تحصیلات ابتدایی را دریافت کرد (اداره، گواهینامه). خانوادۀ او نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی به زنجان مهاجرت کردند و در محلۀ دَمیریه، در غرب شهر زنجان ساکن شدند (توکلی، ص۴۴).
او در جریان جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، با جعل امضای پدر و تغییر سال تولد به بسیج سپاه زنجان پیوست (بنیاد، سرگذشت۱، ب۱/7) و در ۱۵ آذر ۱۳۶۰ به جبهۀ جنوب اعزام شد و پس از گذراندن یک دورۀ آموزش اولیۀ نظامی ۳۵ روزه، برای اولین بار در عملیات خاتمالنبیین(ص) (21 دی ۱۳۶۰)، که به منظور منهدم کردن رادار دشمن در منطقۀ دهلیز دشت عباس صورت گرفت، شرکت کرد و تا ۲۲ فروردین ۱۳۶۱ در جبهه حاضر بود (سپاه ... ، گواهی خدمت).
اباصلت بعد از آن در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و با سمت تکتیرانداز احتمالاً در یکی از گروهانهای گردان شهید مطهری در عملیات بیتالمقدس (10 اردیبهشت ۱۳۶۱)، که در جبهة جنوبی، غرب رود کارون با هدف آزادسازی خرمشهر و هویزه و جادة اهواز ـ خرمشهر و خارج کردن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد و نیز جادة اهواز ـ آبادان از برد توپخانة دشمن و تأمین مرز بینالمللی صورت گرفت، شرکت کرد (همان، کارت شناسایی؛ کارت خلاصه). او در نامهای در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۱ به برادرش نوشته بود: ما ممکن است فردا به خط مقدم اعزام بشویم و به امید خدا در این حمله، خرمشهر را آزاد خواهیم کرد (باقری، نامه، سند مورخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۱).
او سپس در عملیات رمضان (22 تیر ۱۳۶۱)، که در جبهۀ جنوبی با هدف تهدید بصره از شرق انجام گرفت هم با سمت خدمۀ توپ۱۰۶ در گردان صاحبالزمان لشکر۱۷ علیبن ابیطالب شرکت داشت (همان، کارت خلاصه) و در این عملیات از ناحیۀ سینه و ستون فقرات زخمی شد و پس از بهبود نسبی دوباره به جبهه بازگشت (تحقیقات ... زندگینامه۱...>، بش). مادرش می-گوید: او چند بار در نزد همسرش گفت که من دو بار مجروح شدم که یکی از آنها در پاسگاه زید عراق بوده است (بنیاد، سرگذشت۱، ب۱۰). برادرش حسین میگوید: او و همرزمانش در منطقۀ زید وارد خاک عراق شده بودند. به هنگام بازگشت، شناسایی شده و در محاصرۀ نیروهای عراقی قرار گرفتند. در جریان درگیری، بازوی او در اثر اصابت گلوله مجروح شد، ولی با پنهان شدن در یک گودال از دست نیروهای عراقی جان سالم به در برد. پس از حملۀ نیروهای خودی و تصرف منطقه، به پشت خط بازگشت (توکلی، ص۴۵).
اباصلت از فرصت دورۀ نقاحت استفاده کرد و با تحصیل در مدرسۀ شبانۀ انوری، در دی ۱۳۶۱ از عهدۀ امتحانات سال دوم راهنمایی برآمد (اداره، کارنامه). سپس به پادگان آموزشی شهید منتظری قم اعزام شد و یک دورۀ آموزشی اولیۀ نظامی را از ۱۰ خرداد ۱۳۶۲ به مدت ۷۵ روز گذراند (سپاه، کارت خلاصه). درخواست عضویتش هم در ۳۱ مرداد ۱۳۶۲ مورد پذیرش قرار گرفت و او با مسئولیت پاسدار ویژه به واحد عملیات سپاه زنجان معرفی شد (سپاه، معرفی). او سپس در ۱ شهریور به ستاد لشکر۱۷ لشکر۱۷ علیبن ابیطالب(ع) معرفی (همان، کارت شناسایی) و در ۳ شهریور ۱۳۶۲ از آنجا به جبهه اعزام شد (همان، کارت شناسایی). سپس در عملیات والفجر۴ (27 مهر ۱۳۶۲) که در جبهۀ شمالغرب به منظور تصرف دره شیلر و شهر پنجوین و انسداد معابر تردد ضد انقلاب در خاک عراق انجام شد، با سمت تخریبچی در لشکر۱۷ علیبن ابیطالب(ع) شرکت کرد (همان، کارت خلاصه).
بعد از آن، وضعیت عضویت اباصلت در ۲۰ آبان ۱۳۶۲ به پاسدار رسمی تغییر یافت (همان، معرفی) و او با سمت تخریبچی در لشکر۱۷ علیبن ابیطالب(ع) در عملیات خیبر (3 اسفند ۱۳۶۲)، که در جبهۀ جنوبی، هورالهویزه (هورالعظیم، غرب دشت آزادگان) با هدف عبور از هور و تهدید بصره از شمال انجام شد، شرکت کرد (همان، کارت خلاصه). او قبل از عملیات خیبر، در نامهای به پدر و مادرش در مورد انتخاب همسر نوشت: اگر قرار شد با کسی قوم و خویش بشوید شرایط مرا به ایشان بگویید که: «همیشه در جبهه هستم و ممکن است ماهها به مرخصی نیایم. اگر لیاقت داشته باشم، احتمال دارد شهید بشوم. به اقتضای کارم (تخریب) هر لحظه با خطر قطع دست و پا، کور و کر شدن، فلج شدن و حتی اسارت مواجه هستم. اگر قبول کردند بقیۀ مسائل را خودم حل میکنم» (باقری، نامه، سند مورخ ۴ بهمن ۱۳۶۲).
اباصلت با راهنمایی خواهرش در ۱۵ فروردین ۱۳۶۳ با خانم عادله میرزائی ازدواج کرد (ادارۀ ثبت ... ، شناسنامه) که حاصل ازدواج آنها دو فرزند پسر به نامهای محمد (۱۳۶۴) و علی (۱۳۶۶) و یک فرزند دختر به نام زینب بود که از دنیا رفت (توکلی، ص۴۵).
اباصلت در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ به مدت ۷۵ روز و نیز از ۸ مرداد ۱۳۶۳ به مدت یک و نیم ماه جهت حل مشکلات خانوادگی به سپاه زنجان مأمور به خدمت شد (همان، مأموریت). او بعد از اتمام مأموریت، در ۹ مهر ۱۳۶۳ برای ادامۀ خدمت به ستاد لشکر۱۷ (همان، معرفی) و از آنجا به واحد تخریب لشکر معرفی شد (همان، معرفی؛ همان، کارت شناسایی، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۲۲ ش HZ).
اما با توجه به انتقال تعدادی از گردانها از به لشکر۳۱ عاشورا، اباصلت نیز در ۹ دی ۱۳۶۳ از لشکر۱۷ تسویه حساب کرد (همان، معرفی). سپس برای کمک به فراهم آوردن مقدمات عملیات به لشکر۳۱ عاشورا منتقل و در ۱۸ دی ۱۳۶۳ به واحد تخریب لشکر معرفی شد و در ۴ بهمن ۱۳۶۳ خود را به پادگان لشکر در منطقۀ عملیاتی جنوب رساند (همان، معرفی). او سپس در عملیات بدر (19 اسفند ۱۳۶۳)، در جبهۀ جنوبی، هورالهویزه با هدف قطع جادة بصره ـ العماره و تهدید بصره از شمال انجام شد شرکت کرد و در این عملیات از ناحیۀ دست چپ زخمی شد (همان، بهداری) و مدتها درگیر این جراحت بود (همان، گواهی). یکی از همرزمانش، حسین نصیری میگوید: در آن سوی دجله، پلی بود که اگر دشمن از آن عبور میکرد، ما در محاصره میافتادیم. اباصلت با چند نفر مأمور شدند تا پل را منفجر کنند، اما اباصلت خود نیز از ناحیۀ دست مجروح شد. وقتی ایشان را دیدم گفت: همین که عملیات بخوبی انجام شد برایم کافی است (نصیری). اما زخم او به بهبودی کامل نرسید و انگشتان دستش بیحرکت ماند (تحقیقات ... <زندگینامه۱...>، بش).
اباصلت در ۲۲ آبان ۱۳۶۴ مأموریتش را در لشکر۳۱ به پایان برد، از آنجا تسویه حساب کرد و به سپاه ناحیۀ زنجان بازگشت (سپاه، تسویه حساب؛ همان، پایان ... ) و از ۲۶ دی ۱۳۶۴ خدمتش را در واحد بسیج و پادگان مالکاشتر از سر گرفت (همان، معرفی). سپس در ۲۰ فروردین ۱۳۶۵ برای گذراندن یک دورۀ تربیت مربی تخریب به پادگان امام علی(ع) تهران اعزام شد و در ۱۸ اردیبهشت آن را با درجۀ عالی به پایان رساند (بسیج ... ، گواهینامه ... ). بعد از آن، در ۲۰ خرداد ۱۳۶۵ دوباره به مدت یک هفته برای تکمیل دوره در همانجا حضور یافت (همان، برگ ... ). همچنین از ۱۶ تیر ۱۳۶۵ تا ۱۱ اسفند ۱۳۶۵ در همان پادگان به آموزش نیروها پرداخت که این مأموریت تا ۶ اردیبهشت ۱۳۶۶ بهطول انجامید (همان، تأیید ... ؛ همان، پایان ... ).
اباصلت از ۷ اردیبهشت ۱۳۶۶ خدمتش را دوباره در پادگان مالکاشتر زنجان از سر گرفت (همان، گواهی). او در ۲۰ تیر ۱۳۶۶ با سمت مربی تخریب به تیپ۳۶ انصارالمهدی(عج) زنجان پیوست (همان، معرفی) و با سمت معاون مسئول واحد آموزش نظامی به خدمت مشغول شد (همان، تأیید ... )، اما بعد با سمت مسئول واحد آموزش نظامی به خدمت ادامه داد (همان، پایان). او (احتمالاً) برای کمک به فراهم آوردن مقدمات عملیات نصر۷ (14 مرداد ۱۳۶۶) که در جبهۀ شمالغرب با هدف خارج کردن منطقۀ عمومی سردشت از دید دشمن و تسلط بر شهر قلعهدیزۀ عراق انجام گرفت و تیپ۳۶ انصارالمهدی(عج) زنجان به طور مستقل در آن شرکت داشت عازم سردشت شد (سپاه، کارت شناسایی).
اباصلت در ۱ شهریور ۱۳۶۷ تا پایان همان ماه به منظور بررسی وضعیت خطوط پدافندی به مأموریت جنوب و غرب اعزام شد (همان، برگ تردد). وی تا ۲۱ آبان ۱۳۶۷ در سمت مسئول واحد آموزش نظامی مشغول به خدمت بود (همان، پایان).
اباصلت در ۳۰ آبان ۱۳۶۷ دوباره به پادگان آموزشی مالکاشتر زنجان بازگشت و در سمت مربی تخریب به خدمت مشغول شد (همان، معرفی). او در ۱۶ تیر ۱۳۶۸ با سمت مربی تخریب و برای آموزش به نیروهای حزبالله عازم لبنان شد (همان، مأموریت). یکی از همرزمانش میگوید: اباصلت به آموزش نیروهای لبنانی مشغول شد. بعد به پادگان علیبنموسی-الرضای بعلبک رفتیم. قرار بود ده، دوازده روز مانور باشد. یک یا دو روز مانده به برنامهاش، او از من خواست به زیارت حضرت رقیه برویم. آن شب در آنجا خیلی گریه کرد. در روز سوم مرداد ۱۳۶۸، پس از آن که در محل پاکسازی میدان مین مستقر شدیم، غذا آوردند. اباصلت از خوردن خودداری کرد و گفت: ندایی به من میگوید: نخور و نمان و زود حرکت کن (نصیری). سرانجام اباصلت باقری در همان منطقه بر اثر انفجار مین به شهادت رسید (سپاه، گواهی شهادت). سپس پیکر وی در ۱۰مرداد ۱۳۶۸ بعد از انتقال به شهر زنجان با حضور نمایندگان ستاد پشتیبانی سپاه لبنان و مسئلین استانی و مردم تشییع و در مزار شهدای پایین شهر زنجان به خاک سپرده شد (همان، مراسم ... ؛ گواهی شهادت).
همرزمش میگوید: شهید باقری فردی کم-حرف و آرام بود که دوست داشت بیشتر گوش بدهد. او علاقهای به تعلقات دنیوی نداشت، در مقابل، علاقهاش به معنویات خیلی زیاد بود. او میگفت که سعی کنیم این دنیا را برای خود دوست قرار ندهیم، به آخرتمان تلاش کنیم و با خودسازی، چیزی برای آخرتمان ذخیره سازیم (نصیری).
شهید اباصلت باقری در یکی از وصیتنامه-های خود ضمن درود به ساحت مقدس حضرت ولیعصر(عج) و نایب بر حقش امام خمینی(ره) نوشته است: من به عنوان یک فرد مسلمان و به حکم وظیفۀ شرعی و الهی که داشتم، قدم در این راه نهادم و خداوند بزرگ را شکر میکنم که چنین سعادتی را نصیبم کرد و چنین رهبری در جلوی راهم قرار داد و ذرهای نور ایمان در دلم روشن نمود تا خود و خدای خود را بشناسم. اکنون که در میان شما نیستم، این پیامم را با صدای بلند به گوش منافقین و دشمنان اسلام برسانید که یاران صدیق روحالله و لبیک گویان امام حسین(ع) تا آخرین قطرۀ خون خود این راه را تا ظهور آقا امام زمان(عج) ادامه خواهند داد (باقری، وصیتنامۀ۱، ص۲).
شهید باقری در وصیتنامۀ دیگرش نوشته است: در ابتدا منباب وظیفه، همگی عزیزان را به تقوای الهی سفارش میکنم. ثانیاً از تک تک شماها عاجزانه میخواهم از این نعمت الهی که در این برهه از زمان با ایثار خون هزاران شهید و رنجهای فراوان بدست آمده نگهبانی کنید و نگذارید دست اهریمنها بدان برسد. ثالثاً تا آنجا که می توانید بدنبال علم بروید، علمی که شما را به مرتبۀ بلند انسانیت برساند شما را به خودتان بشناساند که وقتی چنین علمی پیدا کردید خدا را هم شایستۀ ستایش خواهید یافت (باقری، وصیتنامۀ۲، ص۳).
مآخذ:
ادارۀ آموزش و پرورش شهرستان زنجان، کارنامۀ تحصیلی از دبستان باباطاهر حصار، سند مورخ ۱۳۵۴ ش، شم بازیابی ۱۱۹۰۲۰۱ شHZ، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان زنجان؛ همان، گواهینامۀ پایان تحصیلات ابتدایی، سند مورخ ۱۳۵۹ ش، شم بازیابی ۱۱۹۰۲۰۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، کارنامۀ پایۀ دوم بزرگسالان انوری، سند مورخ ۱۳۶۱ ش، شم بازیابی ۱۱۹۰۲۰۳۱ شHZ، موجود در همانجا؛ ادارۀ ثبت و احوال شهرستان زنجان، شناسنامه، سند مورخ ۱۵ فروردین ۱۳۶۳، شم بازیابی ۱۱۹۰۳۰۲۳ شHZ، موجود در همانجا؛ باقری، اباصلت، نامه به برادر، سند مورخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۱، شم بازیابی ۱۱۹۱۱۰۸۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همو، نامه به والدین، سند مورخ ۴ دی ۱۳۶۲، شم بازیابی ۱۱۹۱۱۰۴۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همو، وصیتنامۀ۱، سند بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۱۲۰۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همو، وصیتنامۀ۲، سند بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۱۲۰۲ شHZ، موجود در همانجا؛ بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان، خلاصۀ پروندۀ شهید، سند بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۰۵۰۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، سرگذشت پژوهی والدین، سند بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۰۶ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، سرگذشتپژوهی برادر، سند بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۰۹ شHZ، موجود در همانجا؛ تحقیقات منتشر نشدة بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان (زندگینامۀ شهید اباصلت باقری)، بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۰۶۰۲ شHZ، موجود در همانجا؛ توکلی، یعقوب، فرهنگنامه جاودانههای تاریخ، دفتر چهارم، زندگینامه شهدای فرمانده استان زنجان، ۱۳۸۲؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زنجان، برگ تردد، سند مورخ ۱/6/1367، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۶۳ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، برگ تشخیص مأموریت پاسداران، سند بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۴۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، بسیج ستاد مرکزی، گواهینامۀ پایان دورۀ تخصصی، سند مورخ ۱ بهمن ۱۳۶۵، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۴۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، بهداری، سند مورخ ۳۱ فروردین ۱۳۶۴، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۳۱.۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، پایان مأموریت، سند مورخ ۲۲ آبان ۱۳۶۴، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۳۴ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، پایان مأموریت، سند مورخ ۶ اردیبهشت ۱۳۶۶، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۵۵.۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، پایان مأموریت، سند مورخ ۲۰ آبان ۱۳۶۷، موجود در همانجا؛ همان، تأیید مأموریت، سند مورخ ۱۱ اسفند ۱۳۶۵، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۴۴ شHZ موجود در همانجا؛ همان، تأیید مأموریت، سند بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۶۶.۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، تسویه حساب، سند مورخ ۲۲ آبان ۱۳۶۴، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۳۳ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، کارت خلاصه اطلاعات پرسنلی رزمندگان، سند مورخ ۱۰ مهر ۱۳۶۳، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۲۳ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، کارت خلاصۀ اطلاعات، سند مورخ ۲۰ تیر ۱۳۶۶، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۵۲.۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، کارت شناسایی، سند مورخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۰۱شHZ، موجود در همانجا؛ همان، کارت شناسایی، سند مورخ ۱/ شهریور ۱۳۶۲، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۱۱.۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، کارت شناسایی، سند مورخ ۳ شهریور ۱۳۶۲، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۱۱.۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، کارت شناسایی، سند مورخ ۱۰ مهر ۱۳۶۳، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۲۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، گواهی خدمت، سند مورخ ۱۷ شهریور ۱۳۶۷، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۶۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، گواهی استراحت، سند مورخ ۲۲ دی ۱۳۶۴، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۳۲.۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، گواهی شروع به کار، سند مورخ ۷ اردیبهشت ۱۳۶۶، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۵۵.۳ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، گواهی شهادت، سند مورخ ۷ آبان ۱۳۶۸، شم بازیابی ۱۱۹۰۴۰۱۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، مأموریت، سند مورخ ۴ اسفند ۱۳۶۲، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۲۵.۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، مأموریت، سند مورخ ۹ مرداد ۱۳۶۳، شم بازیابی 11907025.2 شHZ، موجود در همانجا؛ همان، مأموریت، سند مورخ ۱۳ تیر ۱۳۶۸، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۷۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، مراسم تشییع، سند مورخ ۹ مرداد ۱۳۶۸، شم بازیابی ۱۱۹۰۴۰۱۷ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، معرفی، سند مورخ ۲۴ آذر ۱۳۶۲، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۱۲.۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، معرفی، سند مورخ ۳۱ مرداد ۱۳۶۲، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۱۲.۴ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، معرفی، سند مورخ 9 مهر ۱۳۶۳، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۲۵ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، معرفی، سند مورخ ۹ دی ۱۳۶۳، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۲۶.۲ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، معرفی، سند مورخ ۱۸ دی ۱۳۶۳، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۲۶ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، معرفی، سند مورخ ۲۶ دی ۱۳۶۴، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۳۵ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، معرفی، سند مورخ ۲۱ تیر ۱۳۶۶، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۵۳.۱ شHZ، موجود در همانجا؛ همان، معرفی، سند مورخ ۳۰/8/1367، شم بازیابی ۱۱۹۰۷۰۶۴.۲ شHZ، موجود در همانجا؛ نصیری، حسین، مصاحبه، سند بیتا، شم بازیابی ۱۱۹۱۰۰۲ شHZ، موجود در همانجا؛
/فرزاد بیات موحد/